کارهایی که در تربیت فرزندان نباید انجام داد
ما نمی توانیم با موفقیت مدیر یا مربی فرزندانمان باشیم.
هنگامی که شما و فرزندتان یک هدیه طبیعی را چه برای ورزش، موسیقی، یا ریاضی به اشتراک می گذارید، ممکن است بازی کردن با مربی منطقی به نظر برسد.
مدیریت تیم فوتبال پیودی پای یک چیز است، اما تعداد کمی از والدین می توانند بدون آسیب رساندن به رابطه خود، شغل فرزندشان را به سطح بالایی هدایت کنند.
پدر و مادرها قدرت زیادی در زندگی فرزندانشان دارند و نقش مربی را به گونه ای ایفا می کنند که سلامت روانی کودک را در معرض خطر قرار می دهد. من هرگز پسری را که می دانستم در سال آخر زندگی اش برای تنبیه پدر ورزش کارش تیم بسکتبال شهرداری را ترک کرد، فراموش نمی کنم.
این پسر گفت: " این تمام چیزی است که او در زندگی من به آن اهمیت می دهد." والدین خردمند کار مربیگری را به فرد دیگری که به او اعتماد دارند، واگذار می کنند.
ما نمی توانیم با دنیای الکترونیکی فرزندانمان رقابت کنیم.
ما در بحبوحه یک انقلاب تکنولوژیک زندگی می کنیم که زندگی خانوادگی را به طرز چشمگیری تغییر می دهد. والدین همیشه از من می پرسند که چگونه می توانند استفاده فرزندشان از وسایل الکترونیکی را محدود کنند. با این حال، همه ما زمان مساوی را در مقابل نمایشگرها می گذرانیم -- و کودکان همان کاری را که ما انجام می دهیم انجام می دهند، نه آنچه را که می گوییم. در پنج سال گذشته، تنها جایی که من کودکانی را که از تلفن همراه استفاده میکنند ندیدهام، اردوگاه خوابآلود است و آنها رشد میکنند. درس ساده زیستن، درسی است که کودکان باید آن را بیاموزند، و درسی که والدینی که خانه ای پر از وسایل دارند، در تدریس با مشکل مواجه هستند.
ما نمی توانیم فرزندانمان را کاملا ایمن نگه داریم، اما می توانیم آن ها را دیوانه کنیم.
ما اخبار را تماشا می کنیم و نگران تمام اتفاقات وحشتناکی هستیم که ممکن است برای بچه هایمان بیفتد.
یکی از مادران سه کودک ۱۱، ۸، و ۷ ساله به من گفت که آن ها تنها سه بلوک با مدرسه فاصله دارند. او گفت: " من می دانم که باید به بچه هایم اجازه پیاده روی بدهم، اما نمی توانم."
او معتقد بود که آن ها را از یک تجربه مهم دوران کودکی محروم می کند، اما او تنها کاری را انجام می دهد که بیشتر والدین آمریکایی انجام می دهند. چهل سال پیش، ۴۱ درصد از کودکان به مدرسه می رفتند؛ اکنون تنها ۱۳ درصد از آن ها این کار را می کنند. کودکان نیز ۱۰ تا ۱۲ ساعت بازی رایگان در هفته را از دست داده اند.
بسیاری از آن ها اجازه ندارند در جنگل پرسه بزنند یا حتی در حیاط خلوت خود بازی کنند؛ در عوض، آن ها در خانه نزدیک والدین خود می نشینند، تلویزیون تماشا می کنند یا از کامپیوتر استفاده می کنند. والدین سعی می کنند کار خوبی برای بزرگ کردن فرزندانشان انجام دهند، اما تمرکز دائمی ما بر امنیت، ما را مضطرب می کند و ظرفیت فرزندانمان برای استقلال را خفه می کند.
ما نمی توانیم فرزندانمان را مستقل کنیم.
مربی شنای دبیرستانی به من گفت که دانشآموزان کلاس دهم او بدون عینک خود در جلسات حاضر میشوند و میگویند: "مادرم نباید آنها را در کیف بدنسازی من گذاشته باشد." وقتی نوجوانان 15 ساله نمی توانند عینک خود را به خاطر بیاورند، به این دلیل است که آنها بی نظم هستند یا به این دلیل است که مادرشان یادشان را برای آنها انجام می دهد؟ هر کودکی باید مستقل بودن را تمرین کند و هر والدینی باید تمرین کند که اجازه دهد فرزندش مستقل باشد. استقلال مانند پرش از ارتفاع است: شما باید بدوید و بپرید و گاهی اوقات شکست بخورید، و سپس میله را دوباره بالا بیاورید و بدوید و دوباره بپرید. به عنوان یک پدر و مادر، وقتی بچه هایتان به آن میله برخورد می کنند، خفه می شوید، اما نمی توانید به خاطر آنها بپرید. در نهایت، آنها لحظات شیرین زیادی را بدون حضور شما خواهند داشت تا آنها را ببینید. اما اگر فکر می کنید که وظیفه شما این است که فرزندانتان را طوری تربیت کنید که آماده ترک شما باشند، باید بتوانید آنها را رها کنید و از راه دور تماشا کنند.